خستهله .داغون

بازم روزای تکراری، آدمای ثابت و دیالوگای کسل کننده ی همیشگی

صبحانه.کار.ناهار.کار.شام.چک کردن گوشی.خواب

خوبی؟ این کارو انجام بده ممنونلطف داریباشه.حتما.‌‌



امروز هم  صبحانه،کار،ناهار،کار،شامچک کردن گوشی‌ و.اما.صبر کن .خودشه؟؟؟ نهحتما اشتباهی شده.

دوباره چک میکنه، انگار رویاش تعبیر شده‌. با لبخند جواب میده.سلفی و ارسال. قرار.


بالاخره رسید.

به دخترکِ شادِ توی آینه خیره شده. چقدر زیبا، چه لبخند سحر انگیزی

خرامان خرامان به راه میفته و لحظه ی موعود

آغوشش. آه از آغوشش 

حالا دیگه از خستگی خبری نیست، میتونه کل دنیا رو قدم بزنه و بلند بلند بخنده.میتونه با پرنده ها بخونه و با گل ها برقصه. با آفتاب بتابه و با ستاره ها دلبری کنه‌.میتونه تقویمش رو دربیاره و امروز رو عید اعلام کنه‌.میتونه واسه همیشه دیگه قید دنیا رو بزنه.

+ تیتر از علیرضا آذر :)


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها